شکوفه ی جمال تو شکفته در خیالِ من
چرا نمیکنی نظر به زردیِ جمالِ من ؟
بهار من گذشته شاید ...
ماه بالای سر تنهایی ست
در اینجا حادثه ی «مانا» به تکثیر نشسته است
نظرات (۳)
פـریـر بانو
- پنجشنبه ۱۴ فروردين ۹۹
- ۱۳:۳۱
یاد این غزل عراقی افتادم:
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو
من به جان آمدم اینک تو چرا می‌نایی؟
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
همه عالم به تو می‌بینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی
پیش ازین گر دگری در دل من می‌گنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی می‌ناید
وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی
گفتی: «از لب بدهم کام عراقی روزی»
وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی...
به و به *__*
منور فرمودی اینجا رو حریربانو :))
من مانام. دوست داشتم بهتون بگم دقیقا چندسالمه اما خودمم نمی دونم. دانشجوی پزشکی هستم و دنبال ایجاد یه تغییر خیلی بزرگ. دلم میخواد جایی برای خودم بودن داشته باشم و اینجا، همونجاست :)
می نویسم برای زنده بودن، زندگی کردن.
می نویسم برای زنده بودن، زندگی کردن.
موضوعات
- یادداشت عصر جمعه (۵)
- مانولز می نویسد (۳)
- ماناستازیا (۴)
- در رابطه با کتاب، این واژه ی غریبه (۲)
- سوزش سرمژه ها (۴)
آرشیو مطالب
- اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
- آبان ۱۴۰۰ ( ۱ )
- مهر ۱۴۰۰ ( ۱ )
- تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
- ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۱ )
- اسفند ۱۳۹۹ ( ۱ )
- بهمن ۱۳۹۹ ( ۱ )
- دی ۱۳۹۹ ( ۱ )
- آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
- آبان ۱۳۹۹ ( ۱ )
- مهر ۱۳۹۹ ( ۳ )
- شهریور ۱۳۹۹ ( ۲ )
- مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
- تیر ۱۳۹۹ ( ۴ )
- خرداد ۱۳۹۹ ( ۵ )
- ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۳ )
- فروردين ۱۳۹۹ ( ۴ )
- اسفند ۱۳۹۸ ( ۳ )
- بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
- آذر ۱۳۹۸ ( ۶ )
- آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
- مرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
- خرداد ۱۳۹۸ ( ۲ )
- بهمن ۱۳۹۷ ( ۱ )
- شهریور ۱۳۹۷ ( ۲ )
- مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
- تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
- ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۲ )
- دی ۱۳۹۶ ( ۱ )
- آبان ۱۳۹۶ ( ۲ )
- مهر ۱۳۹۶ ( ۱ )
- مرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
- تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
- خرداد ۱۳۹۶ ( ۴ )
- ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۳ )