و قسم به اون لحظه که تک و تنها توی حیاط دانشگاه نشستی، دستات یخ زدن و وقتی علیرضا قربانی توی گوش ات میخونه:"من تماشای تو میکردم و غافل بودم، کز تماشای تو خلقی به تماشای منند" اشک توی چشمهات حلقه می بنده ... 

ولی تو آرومی. تو خیلی آرومی. 

باد سرد. لرزش دندان ها. ترک "افسوس".