کسی از داشتن «اختلال تجزیه هویت» لذت نمی برد. ولی گاهی اوقات دلم یک تایلر دردن می خواهد که بالای سرم باشد و محکم بکوبد به سرم. که لوله ی سرد تفنگ را بگیرد روی شقیقه ام، وادارم کند که بروم دنبال علایق خودم. تایلر دردن رئیس پروژه میهم است، غیرممکن است به دنبال آبادانی و سازندگی باشد.

ولی اگر تایلر دردن بود و وجود داشت، بی شک فایت کلاب تهران را پیدا می کردم، آن قدر خودم با مشت به صورتم می کوبیدم که خون غلیظ بالا بیاورم. آدم یک وقت هایی که هوس اختلال تجزیه هویت می کند. لعنت به راوی غیرقابل اعتماد.

(کسی فایت کلاب را نخوانده باشد، ندیده باشد، احتمالا متوجه منظورم نمی شود. پس بروید بخوانید، ببینید-ترجیحا بخوانید-و لذت ببرید. سعیکم مشکورا)